به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیالباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا البابشمارهٔ ۱۹۱: پیش رخ و زلف تو چه مشک و چه قمر

1810عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

پیش رخ و زلف تو چه مشک و چه قمر
پیش لب لعل تو چه شهد و چه شکر
خاصَه که دمید بر لب چشمهٔ نوش
از سبزه نباتی زشکر شیرین تر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۱۹۰: حُسنی که گواه حسن معبود بود 2شمارهٔ ۱۹۱: پیش رخ و زلف تو چه مشک و چه قمر 3شمارهٔ ۱۹۲: زلفی است چو عنبرتر و مشک تتار 4شمارهٔ ۱۹۳: خطّت که به حجّت کندش عقل هوس 5شمارهٔ ۱۹۴: تا بر رخ چون گلت پدید است عرق 6شمارهٔ ۱۹۵: دوش آمده بود در برم دلدارم 7شمارهٔ ۱۹۶: با این همه لطف و این همه زیبایی 8شمارهٔ ۱۹۷: جانا ز دو چِشم من خیالت که برد 9شمارهٔ ۱۹۸: درمان چه کنی اگر تو درمانی سوز 10شمارهٔ ۱۹۹: تا هست دلم بر غم تو دست آموز 11شمارهٔ ۲۰۰: بر آتش سَودای تو ای جان افروز 12شمارهٔ ۲۰۱: من دل زتو برنمی کنم فارغ باش 13شمارهٔ ۲۰۲: ای عشق تو داده خواب مستانه به عقل 14شمارهٔ ۲۰۳: بگذار شبی که بر تو فرمان بدهم 15شمارهٔ ۲۰۴: از عشق چنان است دل مسکینم 16شمارهٔ ۲۰۵: از هر عاشق وصف دلالی شنوم 17شمارهٔ ۲۰۶: پیش سخن و مذهب و کیشت میرم 18شمارهٔ ۲۰۷: پیش از تو دل از جان و جهان برگیرم 19شمارهٔ ۲۰۸: گر من به مثل چو خضر جاوید زیَم 20شمارهٔ ۲۰۹: گه بوی خوشت زپیرهن می شنوم 21شمارهٔ ۲۱۰: می آیم وز شوق چنان می افتم 22شمارهٔ ۲۱۱: باد تو به هر صبوح مفتوح من است 23شمارهٔ ۲۱۲: چشمی دارم همه پر از صورت دوست 24شمارهٔ ۲۱۳: جانم چو به چشم دل درو معنی دید 25شمارهٔ ۲۱۴: در شهر ظریف و خوب روی ارچه بسی اس ...26شمارهٔ ۲۱۵: یاری دارم که جسم و جان صورت اوست 27شمارهٔ ۲۱۶: از صورت اگر چه طبع سرکش نشود 28شمارهٔ ۲۱۷: تو صورت و معنی به حقیقت بشناس 29شمارهٔ ۲۱۸: بیهوده مدام در تک و تاز ممان 30شمارهٔ ۲۱۹: در صورت خوب دید باید معنی 31شمارهٔ ۲۲۰: آن چیست که در چشم دل آید معنی 32شمارهٔ ۲۲۱: از مادر معنی چو نزاید معنی 33شمارهٔ ۲۲۲: زان می نگرم به چشم سر در صورت 34شمارهٔ ۲۲۳: العمر مضی وفاتنی المطلوبُ 35شمارهٔ ۲۲۴: القلب الی لقایکم یَرتاحُ 36شمارهٔ ۲۲۵: یا حاسب هل تعلم ماذا تَصنَع 37شمارهٔ ۲۲۶: هرگز نرود مهر تو پاک از دل من 38شمارهٔ ۲۲۷: سودای تو را خود سر و سامانی نیست 39شمارهٔ ۲۲۸: زان روز که چشم من به رویت نگریست 40شمارهٔ ۲۲۹: تا دست وصال تو نگیرم در دست 41شمارهٔ ۲۳۰: امروز که یار من مرا مهمان است 42شمارهٔ ۲۳۱: در حسرت آنم که شبی در کویت 43شمارهٔ ۲۳۲: امروز هر آن کسی که گل می بوید 44شمارهٔ ۲۳۳: دریاب اگر دسترسی خواهد بود 45شمارهٔ ۲۳۴: بر من سپه هجر تو پیروز مباد 46شمارهٔ ۲۳۵: گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار 47شمارهٔ ۲۳۶: دست من و دامن تو امشب زنهار 48شمارهٔ ۲۳۷: ای شب تو ره وصل سحرگه مَسپَر 49شمارهٔ ۲۳۸: آن شب که زبختم گرهی بگشاید 50شمارهٔ ۲۳۹: من در غم تو مُردم و تو بی غم از ا ...51شمارهٔ ۲۴۰: بالله ترفقوا بقلب مجروح 52شمارهٔ ۲۴۱: بی دیدن تو بیم هلاک است مرا 53شمارهٔ ۲۴۲: تا مهر تو در سینه نهان است مرا 54شمارهٔ ۲۴۳: شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است 55شمارهٔ ۲۴۴: هنگام وداع آمد آن سرو بلند 56شمارهٔ ۲۴۵: یارم به سفر چو راه رفتن بگزید 57شمارهٔ ۲۴۶: روزی دو سه از وصل تو بودم دلشاد 58شمارهٔ ۲۴۷: گر ماه شوی به جز محاقی نبود 59شمارهٔ ۲۴۸: وصل ارچه که دیده را منوّر دارد 60شمارهٔ ۲۴۹: صحرای جهان بی تو مرا تنگ آید 61شمارهٔ ۲۵۰: شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید 62شمارهٔ ۲۵۱: داماد خیال را نثاری نرسد 63شمارهٔ ۲۵۲: یار ارچه زمن هیچ نمی آرد یاد 64شمارهٔ ۲۵۳: ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور 65شمارهٔ ۲۵۴: او را چه تمتّع از جوانی باشد 66شمارهٔ ۲۵۵: چون دید دل من اثر سوز فراق 67شمارهٔ ۲۵۶: ای دلبر قصّاب نه سر می دهیَم 68شمارهٔ ۲۵۷: سرمایهٔ عمر عاقلان یک نفس است 69شمارهٔ ۲۵۸: مردار چه به کار خویش سرگردان است 70شمارهٔ ۲۵۹: خه خه به چه گشته ای چنین دشمن دوس ...71شمارهٔ ۲۶۰: اینها که زاسرار قدَر بی خبرند 72شمارهٔ ۲۶۱: گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند 73شمارهٔ ۲۶۲: یاری که به وقت کار در کار آید 74شمارهٔ ۲۶۳: ای دل همه آن بکن که رایت باشد 75شمارهٔ ۲۶۴: با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع 76شمارهٔ ۲۶۵: چون آتش و آب بردباری نکنی 77شمارهٔ ۲۶۶: چندت گویم گر سر مردم داری 78شمارهٔ ۲۶۷: هرگه که تو با فرشته بین بنشینی 79شمارهٔ ۲۶۸: آن کس که برای فقر بربست کمر 80شمارهٔ ۲۶۹: دوش این چشمم که دُرّ مکنون می ریخ ...81شمارهٔ ۲۷۰: هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت 82شمارهٔ ۲۷۱: مقصود ز روزگار این یک نفس است 83شمارهٔ ۲۷۲: ای همنفسان فعل اجل می دانید 84شمارهٔ ۲۷۳: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است 85شمارهٔ ۲۷۴: آن یار که منزلگه او قلب آمد 86شمارهٔ ۲۷۵: عنبر که نه آن تست لادن به ازوست 87شمارهٔ ۲۷۶: دردا که زعمر مایهٔ سود نماند 88شمارهٔ ۲۷۷: بیماری دل نمی توان پنهان کرد 89شمارهٔ ۲۷۸: دست دل اگر به دامن یار زنیم 90شمارهٔ ۲۷۹: خوبان همه گردن نفرازند آخر 91شمارهٔ ۲۸۰: هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟92شمارهٔ ۲۸۱: مادام که جویی تو حقیقت زمجاز 93شمارهٔ ۲۸۲: یاری که نشد مرا به فرمان همه عمر 94شمارهٔ ۲۸۳: چون باد زمن می گذری چه توان کرد 95شمارهٔ ۲۸۴: هر بد که توان کاشت تو آن کاشته ای 96شمارهٔ ۲۸۵: کو عقل که بندی زهوس بگشاید 97شمارهٔ ۲۸۶: کو دست که بند بسته بگشاید ازو 98شمارهٔ ۲۸۷: آن را که دمی دمی به جانی ارزد 99شمارهٔ ۲۸۸: کامل نشوی تو با قرین ناقص 100شمارهٔ ۲۸۹: با دشمن و با دوست نه صلح است و نه ...101شمارهٔ ۲۹۰: چون گوی دلم نزد تو دلجوی افتاد 102شمارهٔ ۲۹۱: ای من زتو در هر دهنی، نیک است این 103شمارهٔ ۲۹۲: با گل گفتم قدر عزیزان داری 104شمارهٔ ۲۹۳: با من بت من هیچ نکو عهد نشد

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ