به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیالباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا البابشمارهٔ ۲۳۰: امروز که یار من مرا مهمان است

1550عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

امروز که یار من مرا مهمان است
بخشیدن جان و دل مرا پیمان است
دل را خطری نیست، سخن در جان است
جان افشانم که وقت جان افشان است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۲۹: تا دست وصال تو نگیرم در دست 2شمارهٔ ۲۳۰: امروز که یار من مرا مهمان است 3شمارهٔ ۲۳۱: در حسرت آنم که شبی در کویت 4شمارهٔ ۲۳۲: امروز هر آن کسی که گل می بوید 5شمارهٔ ۲۳۳: دریاب اگر دسترسی خواهد بود 6شمارهٔ ۲۳۴: بر من سپه هجر تو پیروز مباد 7شمارهٔ ۲۳۵: گفتم که زرخ پردهٔ عزّت بردار 8شمارهٔ ۲۳۶: دست من و دامن تو امشب زنهار 9شمارهٔ ۲۳۷: ای شب تو ره وصل سحرگه مَسپَر 10شمارهٔ ۲۳۸: آن شب که زبختم گرهی بگشاید 11شمارهٔ ۲۳۹: من در غم تو مُردم و تو بی غم از ا ...12شمارهٔ ۲۴۰: بالله ترفقوا بقلب مجروح 13شمارهٔ ۲۴۱: بی دیدن تو بیم هلاک است مرا 14شمارهٔ ۲۴۲: تا مهر تو در سینه نهان است مرا 15شمارهٔ ۲۴۳: شمع ارچه زآتش همه تن پر نور است 16شمارهٔ ۲۴۴: هنگام وداع آمد آن سرو بلند 17شمارهٔ ۲۴۵: یارم به سفر چو راه رفتن بگزید 18شمارهٔ ۲۴۶: روزی دو سه از وصل تو بودم دلشاد 19شمارهٔ ۲۴۷: گر ماه شوی به جز محاقی نبود 20شمارهٔ ۲۴۸: وصل ارچه که دیده را منوّر دارد 21شمارهٔ ۲۴۹: صحرای جهان بی تو مرا تنگ آید 22شمارهٔ ۲۵۰: شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید 23شمارهٔ ۲۵۱: داماد خیال را نثاری نرسد 24شمارهٔ ۲۵۲: یار ارچه زمن هیچ نمی آرد یاد 25شمارهٔ ۲۵۳: ماییم زدل دور و ز دلبر مهجور 26شمارهٔ ۲۵۴: او را چه تمتّع از جوانی باشد 27شمارهٔ ۲۵۵: چون دید دل من اثر سوز فراق 28شمارهٔ ۲۵۶: ای دلبر قصّاب نه سر می دهیَم 29شمارهٔ ۲۵۷: سرمایهٔ عمر عاقلان یک نفس است 30شمارهٔ ۲۵۸: مردار چه به کار خویش سرگردان است 31شمارهٔ ۲۵۹: خه خه به چه گشته ای چنین دشمن دوس ...32شمارهٔ ۲۶۰: اینها که زاسرار قدَر بی خبرند 33شمارهٔ ۲۶۱: گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند 34شمارهٔ ۲۶۲: یاری که به وقت کار در کار آید 35شمارهٔ ۲۶۳: ای دل همه آن بکن که رایت باشد 36شمارهٔ ۲۶۴: با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع 37شمارهٔ ۲۶۵: چون آتش و آب بردباری نکنی 38شمارهٔ ۲۶۶: چندت گویم گر سر مردم داری 39شمارهٔ ۲۶۷: هرگه که تو با فرشته بین بنشینی 40شمارهٔ ۲۶۸: آن کس که برای فقر بربست کمر 41شمارهٔ ۲۶۹: دوش این چشمم که دُرّ مکنون می ریخ ...42شمارهٔ ۲۷۰: هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت 43شمارهٔ ۲۷۱: مقصود ز روزگار این یک نفس است 44شمارهٔ ۲۷۲: ای همنفسان فعل اجل می دانید 45شمارهٔ ۲۷۳: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است 46شمارهٔ ۲۷۴: آن یار که منزلگه او قلب آمد 47شمارهٔ ۲۷۵: عنبر که نه آن تست لادن به ازوست 48شمارهٔ ۲۷۶: دردا که زعمر مایهٔ سود نماند 49شمارهٔ ۲۷۷: بیماری دل نمی توان پنهان کرد 50شمارهٔ ۲۷۸: دست دل اگر به دامن یار زنیم 51شمارهٔ ۲۷۹: خوبان همه گردن نفرازند آخر 52شمارهٔ ۲۸۰: هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟53شمارهٔ ۲۸۱: مادام که جویی تو حقیقت زمجاز 54شمارهٔ ۲۸۲: یاری که نشد مرا به فرمان همه عمر 55شمارهٔ ۲۸۳: چون باد زمن می گذری چه توان کرد 56شمارهٔ ۲۸۴: هر بد که توان کاشت تو آن کاشته ای 57شمارهٔ ۲۸۵: کو عقل که بندی زهوس بگشاید 58شمارهٔ ۲۸۶: کو دست که بند بسته بگشاید ازو 59شمارهٔ ۲۸۷: آن را که دمی دمی به جانی ارزد 60شمارهٔ ۲۸۸: کامل نشوی تو با قرین ناقص 61شمارهٔ ۲۸۹: با دشمن و با دوست نه صلح است و نه ...62شمارهٔ ۲۹۰: چون گوی دلم نزد تو دلجوی افتاد 63شمارهٔ ۲۹۱: ای من زتو در هر دهنی، نیک است این 64شمارهٔ ۲۹۲: با گل گفتم قدر عزیزان داری 65شمارهٔ ۲۹۳: با من بت من هیچ نکو عهد نشد

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ