رباعی شمارهٔ ۷۱
گر سبحهٔ صد دانه شماری خوبست
ور جام می از کف نگذاری خوبست
گفتی چه کنم چه تحفه آرم بر دوست
بیدرد میا هر آنچه آری خوبست
رباعی شمارهٔ ۷۲
پیوسته ز من کشیده دامن دل تست
فارغ ز من سوخته خرمن دل تست
گر عمر وفا کند من از تو دل خویش
فارغتر از آن کنم که از من دل تست
رباعی شمارهٔ ۷۳
دل کیست که گویم از برای غم تست
یا آنکه حریم تن سرای غم تست
لطفیست که میکند غمت با دل من
ورنه دل تنگ من چه جای غم تست
رباعی شمارهٔ ۷۴
ای دل غم عشق از برای من و تست
سر بر خط او نه که سزای من و تست
تو چاشنی درد ندانی ورنه
یکدم غم دوست خونبهای من و تست
رباعی شمارهٔ ۷۵
ناکامیم ای دوست ز خودکامی تست
وین سوختگیهای من از خامی تست
مگذار که در عشق تو رسوا گردم
رسوایی من باعث بدنامی تست
رباعی شمارهٔ ۷۶
اسرار ملک بین که بغول افتادست
وان سکهٔ زر بین که بپول افتادست
وان دست برافشاندن مردان زد و کون
اکنون بترانهٔ کچول افتادست
رباعی شمارهٔ ۷۷
ای حیدر شهسوار وقت مددست
ای زبدهٔ هشت و چار وقت مددست
من عاجزم از جهان و دشمن بسیار
ای صاحب ذوالفقار وقت مددست
رباعی شمارهٔ ۷۸
عشقم که بهر رگم غمی پیوندست
دردم که دلم بدرد حاجتمندست
صبرم که بکام پنجهٔ شیرم هست
شکرم که مدام خواهشم خرسندست
رباعی شمارهٔ ۷۹
نقاش رخت ز طعنها آسودست
کز هر چه تمامتر بود بنمودست
رخسار و لبت چنانکه باید بودست
گویی که کسی برزو فرمودست
رباعی شمارهٔ ۸۰
در عالم اگر فلک اگر ماه و خورست
از بادهٔ مستی تو پیمانه خورست
فارغ زجهانی و جهان غیر تو نیست
بیرون زمکانی و مکان از تو پرست