رباعی شمارهٔ ۶۲۱
ای روی تو مهر عالم آرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای بمن
ور با همه کس همچو منی وای همه
رباعی شمارهٔ ۶۲۲
سودا به سرم همچو پلنگ اندر کوه
غم بر سر غم بسان سنگ اندر کوه
دور از وطن خویش و به غربت مانده
چون شیر به دریا و نهنگ اندر کوه
رباعی شمارهٔ ۶۲۳
هستی که ظهور میکند در همه شی
خواهی که بری به حال او با همه پی
رو بر سر می حباب را بین که چسان
می وی بود اندر وی و وی در می وی
رباعی شمارهٔ ۶۲۴
ای خالق ذوالجلال و ای بار خدای
تا چند روم دربدر و جای به جای
یا خانه امید مرا در دربند
یا قفل مهمات مرا دربگشای
رباعی شمارهٔ ۶۲۵
دارم صنمی چهره برافروختهای
وز خرمن دهر دیده بر دوختهای
او عاشق دیگری و من عاشق او
پروانه صفت سوختهای سوختهای
رباعی شمارهٔ ۶۲۶
من کیستم آتش به دل افروختهای
وز خرمن دهر دیده بر دوختهای
در راه وفا چو سنگ و آتش گردم
شاید که رسم به صبحت سوختهای
رباعی شمارهٔ ۶۲۷
آنم که توام ز خاک برداشتهای
نقشم به مراد خویش بنگاشتهای
کارم چو بدست خویش بگذاشتهای
میرویم از آنسان که توام کاشتهای
رباعی شمارهٔ ۶۲۸
ای غم که حجاب صبر بشکافتهای
بی تابی من دیده و برتافتهای
شب تیره و یار دور و کس مونس نه
ای هجر بکش که بیکسم یافتهای
رباعی شمارهٔ ۶۲۹
من کیستم از خویش به تنگ آمدهای
دیوانهٔ با خرد به جنگ آمدهای
دوشینه به کوی دوست از رشکم سوخت
نالیدن پای دل به سنگ آمدهای
رباعی شمارهٔ ۶۳۰
یا پست و بلند دهر را سرکوبی
یا خار و خس زمانه را جاروبی
تا چند توان وضع مکرر دیدن
عزلی نصبی قیامتی آشوبی