رباعی شمارهٔ ۶۵۱
ای ذات تو در صفات اعیان ساری
اوصاف تو در صفاتشان متواری
وصف تو چو ذات مطلقست اما نیست
در ضمن مظاهر از تقید عاری
رباعی شمارهٔ ۶۵۲
عالم ار نهای ز عبرت عاری
نهری جاری به طورهای طاری
وندر همه طورهای نهر جاری
سریست حقیقة الحقایق ساری
رباعی شمارهٔ ۶۵۳
یا رب یا رب کریمی و غفاری
رحمان و رحیم و راحم و ستاری
خواهم که به رحمت خداوندی خویش
این بندهٔ شرمنده فرو نگذاری
رباعی شمارهٔ ۶۵۴
گیرم که هزار مصحف از برداری
با آن چه کنی که نفس کافر داری
سر را به زمین چه می نهی بهر نماز
آنرا به زمین بنه که بر سر داری
رباعی شمارهٔ ۶۵۵
ای شمع نمونهای زسوزم داری
خاموشی و مردن رموزم داری
داری خبر از سوز شب هجرانم
آیا چه خبر ز سوز روزم داری
رباعی شمارهٔ ۶۵۶
چون گل بگلاب شسته رویی داری
چون مشک بمی حل شده مویی داری
چون عرصه گه قیامت از انبه خلق
پر آفت و محنت سر کویی داری
رباعی شمارهٔ ۶۵۷
ای دل بر دوست تحفه جز جان نبری
دردت چو دهند نام درمان نبری
بی درد زدرد دوست نالان گشتی
خاموش که عرض دردمندان نبری
رباعی شمارهٔ ۶۵۸
پیوسته تو دل ربودهای معذوری
غم هیچ نیازمودهای معذوری
من بی تو هزار شب به خون در خفتم
تو بی تو شبی نبودهای معذوری
رباعی شمارهٔ ۶۵۹
یا شاه تویی آنکه خدا را شیری
خندق جه و مرحب کش و خیبر گیری
مپسند غلام عاجزت یا مولا
ایام کند ذلیل هر بیپیری
رباعی شمارهٔ ۶۶۰
یا گردن روزگار را زنجیری
یا سرکشی زمانه را تدبیری
این زاغوشان بسی پریدند بلند
سنگی چوبی گزی خدنگی تیری