رباعی شمارهٔ ۴۷۱
هیهات که باز بوی می میشنوم
آوازهٔ های و هوی و هی میشنوم
از گوش دلم سر الهی هر دم
حق میگوید ولی ز نی میشنوم
رباعی شمارهٔ ۴۷۲
دانی که چها چها چها میخواهم
وصل تو من بی سر و پا میخواهم
فریاد و فغان و نالهام دانی چیست
یعنی که ترا ترا ترا میخواهم
رباعی شمارهٔ ۴۷۳
ای دوست طواف خانهات میخواهم
بوسیدن آستانهات میخواهم
بیمنت خلق توشه این ره را
میخواهم و از خزانهات میخواهم
رباعی شمارهٔ ۴۷۴
نی باغ به بستان نه چمن میخواهم
نی سرو و نه گل نه یاسمن میخواهم
خواهم زخدای خویش کنجی که در آن
من باشم و آن کسی که من میخواهم
رباعی شمارهٔ ۴۷۵
سرمایهٔ غم ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم زدوست تا جان ندهم
از دوست که یادگار دردی دارم
آن درد به صد هزار درمان ندهم
رباعی شمارهٔ ۴۷۶
در کوی تو سر در سر خنجر بنهم
چون مهرهٔ جان عشق تو در بر بنهم
نامردم اگر عشق تو از دل بکنم
سودای تو کافرم گر از سر بنهم
رباعی شمارهٔ ۴۷۷
دارم ز خدا خواهش جنات نعیم
زاهد به ثواب و من به امید عظیم
من دست تهی میروم او تحفه به دست
تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم
رباعی شمارهٔ ۴۷۸
دی تازه گلی ز گلشن آورد نسیم
کز نکهت آن مشام جان یافت شمیم
نی نی غلطم که صفحهای بود از سیم
مشکین رقمش معطر از خلق کریم
رباعی شمارهٔ ۴۷۹
ما بین دو عین یار از نون تا میم
بینی الفی کشیده بر صفحهٔ سیم
نی نی غلطم که از کمال اعجاز
انگشت نبیست کرده مه را بدو نیم
رباعی شمارهٔ ۴۸۰
با یاد تو با دیدهٔ تر میآیم
وز بادهٔ شوق بیخبر میآیم
ایام فراق چون به سرآمدهاست
من نیز به سوی تو به سر میآیم