رباعی شمارهٔ ۳۸۱
گشتی به وقوف بر مواقف قانع
شد قصد مقاصدت ز مقصد مانع
هرگز نشود تا نکنی کشف حجب
انوار حقیقت از مطالع طالع
رباعی شمارهٔ ۳۸۲
کی باشد و کی لباس هستی شده شق
تابان گشته جمال وجه مطلق
دل در سطوات نور او مستهلک
جان در غلبات شوق او مستغرق
رباعی شمارهٔ ۳۸۳
دل کرد بسی نگاه در دفتر عشق
جز دوست ندید هیچ رو در خور عشق
چندانکه رخت حسن نهد بر سر حسن
شوریده دلم عشق نهد بر سر عشق
رباعی شمارهٔ ۳۸۴
بر عود دلم نواخت یک زمزمه عشق
زان زمزمهام ز پای تا سر همه عشق
حقا که به عهدها نیایم بیرون
از عهدهٔ حق گزاری یک دمه عشق
رباعی شمارهٔ ۳۸۵
ما را شدهاست دین و آیین همه عشق
بستر همه محنتست و بالین همه عشق
سبحان الله رخی و چندین همه حسن
انالله دلی و چندین همه عشق
رباعی شمارهٔ ۳۸۶
خلقان همه بر درگهت ای خالق پاک
هستند پی قطرهٔ آبی غمناک
سقای سحاب را بفرما از لطف
تا آب زند بر سر این مشتی خاک
رباعی شمارهٔ ۳۸۷
دامان غنای عشق پاک آمد پاک
زآلودگی نیاز با مشتی خاک
چون جلوه گر و نظارگی جمله خود اوست
گر ما و تو در میان نباشیم چه باک
رباعی شمارهٔ ۳۸۸
گر فضل کنی ندارم از عالم باک
ور عدل کنی شوم به یک باره هلاک
روزی صدبار گویم ای صانع پاک
مشتی خاکم چه آید از مشتی خاک
رباعی شمارهٔ ۳۸۹
یا من بک حاجتی و روحی بیدیک
عن غیرک اعرضت و اقبلت علیک
مالی عمل صالح استظهر به
الجات علیک واثقا خذ بیدیک
رباعی شمارهٔ ۳۹۰
بر چهره ندارم زمسلمانی رنگ
بر من دارد شرف سگ اهل فرنگ
آن رو سیهم که باشد از بودن من
دوزخ را ننگ و اهل دوزخ را ننگ