ز میلاد چون باد لشکر براند
به قنوج شد گنجش آنجا بماند
چو آورد لشکر به نزدیک فور
یکی نامه فرمود پر جنگ و شور
بلند اختر و لشکر آرای سند
کجا بود و باشد همیشه به جای
کسی را که او کرد پیروزبخت
بماند بدو کشور و تاج و تخت
چه دادست ما را بدین تیره خاک
همی نام کوشم که ماند نه ننگ
بدین مرکز ماه و پرگار تنگ
چو این نامه آرند نزدیک تو
ز تخت بلندی به اسپ اندر آی
ز ما ایمنی خواه و چاره مساز
که بر چارهگر کار گردد دراز
ز فرمان اگر یک زمان بگذری
چو من باسواران بیایم به جنگ
چو زین باره گفتارها سخته شد
نویسنده از نامه پردخته شد
فرستاده شاهش به نزدیک فور
گهی رزم گفتی گهی بزم و سور
جهاندیده را پیش او خواندند