کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش

    وگر برناورم فردا سر خویش از گریبانش

    الا ای شحنه خوبی ز لعل تو بسی گوهر

    بدزدیدست جان من برنجانش برنجانش

    گر ایمان آورد جانی به غیر کافر زلفت

    بزن از آتش شوقت تو اندر کفر و ایمانش

    پریشان باد زلف او که تا پنهان شود رویش

    که تا تنها مرا باشد پریشانی ز پنهانش

    منم در عشق بی‌برگی که اندر باغ عشق او

    چو گل پاره کنم جامه ز سودای گلستانش

    در آن گل‌های رخسارش همی‌غلطید روزی دل

    بگفتم چیست این گفتا همی‌غلطم در احسانش

    یکی خطی نویسم من ز حال خود بر آن عارض

    که تا برخواند آن عارض که استادست خط خوانش

    ولیکن سخت می‌ترسم از آن زلف سیه کاوش

    که بس دل در رسن بستست آن هندو ز بهتانش

    به چاه آن ذقن بنگر مترس ای دل ز افتادن

    که هر دل کان رسن بیند چنان چاهست زندانش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha