کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز فرود آمدیم بر در سلطان خویش

    بازگشادیم خوش بال و پر جان خویش

    باز سعادت رسید دامن ما را کشید

    بر سر گردون زدیم خیمه و ایوان خویش

    دیده دیو و پری دید ز ما سروری

    هدهد جان بازگشت سوی سلیمان خویش

    ساقی مستان ما شد شکرستان ما

    یوسف جان برگشاد جعد پریشان خویش

    دوش مرا گفت یار چونی از این روزگار

    چون بود آن کس که دید دولت خندان خویش

    آن شکری را که هیچ مصر ندیدش به خواب

    شکر که من یافتم در بن دندان خویش

    بی‌زر و سر سروریم بی‌حشمی مهتریم

    قند و شکر می‌خوریم در شکرستان خویش

    تو زر بس نادری نیست کست مشتری

    صنعت آن زرگری رو به سوی کان خویش

    دور قمر عمرها ناقص و کوته بود

    عمر درازی نهاد یار به دوران خویش

    دل سوی تبریز رفت در هوس شمس دین

    رو رو ای دل بجو زر به حرمدان خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha