به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بباید عشق را ای دوست دردک
دل پردرد و رخساران زردک
ای بیدرد دل و بیسوز سینه
بود دعوی مشتاقیت سردک
جهان عشق بس بیحد جهانست
تو داری دیدگان نیک خردک
چه داند روستایی مخزن شاه
کماج و دوغ داند جان کردک
بجز بانگ دفت نبود نصیبی
چو هستی چون خصی در روز گردک
اگر خواهی که مرد کار گردی
ز کار و بار خود شو زود فردک
چو چیزی یافتی خود را تو مفروش
به پیش هر دکان مانند قردک
که دعوی مردیت بیجان مردان
بدان آرد که گویندت که مردک
اگر ناگاه مردی پیش افتد
به خون خود دری کاری نبردک
تو دیده بستهای در زهد میباش
به تسبیح و به ذکر چند وردک
مکن شیخی دروغی بر مریدان
ار آن ناز و کرشمه ای فسردک
شه شطرنجی ار تو کژ ببازی
به شمس الدین تبریزی تو نردک
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.