به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
که موج موج عسل بین به چشم خلق غزل
به روزه دار نیاید ز آب جز بانگی
ولیک عاقبت آن بانگ هم رسد به عمل
سماع شرفه آبست و تشنگان در رقص
حیات یابی از این بانگ آب اقل اقل
بگوید آب ز من رستهای به من آیی
به آخر آن جا آیی که بودهای اول
به جان و سر که از این آب بر سر ار ریزد
هزار طره بروید ز مشک بر سر کل
شراب خوار که نامیخت با شراب این آب
کشد خمار پیاپی تو باش لاتعجل
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.