کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گشت استا سست از وهم و ز بیم

    بر جهید و می‌کشانید او گلیم

    خشمگین با زن که مهر اوست سست

    من بدین حالم نپرسید و نجست

    خود مرا آگه نکرد از رنگ من

    قصد دارد تا رهد از ننگ من

    او به حسن و جلوهٔ خود مست گشت

    بی‌خبر کز بام افتادم چو طشت

    آمد و در را بتندی وا گشاد

    کودکان اندر پی آن اوستاد

    گفت زن خیرست چون زود آمدی

    که مبادا ذات نیکت را بدی

    گفت کوری رنگ و حال من ببین

    از غمم بیگانگان اندر حنین

    تو درون خانه از بغض و نفاق

    می‌نبینی حال من در احتراق

    گفت زن ای خواجه عیبی نیستت

    وهم و ظن لاش بی معنیستت

    گفتش ای غر تو هنوزی در لجاج

    می‌نبینی این تغیر و ارتجاج

    گر تو کور و کر شدی ما را چه جرم

    ما درین رنجیم و در اندوه و گرم

    گفت ای خواجه بیارم آینه

    تا بدانی که ندارم من گنه

    گفت رو مه تو رهی مه آینت

    دایما در بغض و کینی و عنت

    جامهٔ خواب مرا زو گستران

    تا بخسپم که سر من شد گران

    زن توقف کرد مردش بانگ زد

    کای عدو زوتر ترا این می‌سزد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha