کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آن دقوقی رحمة الله علیه

    گفت سافرت مدی فی خافقیه

    سال و مه رفتم سفر از عشق ماه

    بی‌خبر از راه حیران در اله

    پا برهنه می‌روی بر خار و سنگ

    گفت من حیرانم و بی خویش و دنگ

    تو مبین این پایها را بر زمین

    زانک بر دل می‌رود عاشق یقین

    از ره و منزل ز کوتاه و دراز

    دل چه داند کوست مست دل‌نواز

    آن دراز و کوته اوصاف تنست

    رفتن ارواح دیگر رفتنست

    تو سفرکردی ز نطفه تا بعقل

    نه بگامی بود نه منزل نه نقل

    سیر جان بی چون بود در دور و دیر

    جسم ما از جان بیاموزید سیر

    سیر جسمانه رها کرد او کنون

    می‌رود بی‌چون نهان در شکل چون

    گفت روزی می‌شدم مشتاق‌وار

    تا ببینم در بشر انوار یار

    تا ببینم قلزمی در قطره‌ای

    آفتابی درج اندر ذره‌ای

    چون رسیدم سوی یک ساحل بگام

    بود بیگه گشته روز و وقت شام

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha