کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت یزدان تو بده بایست او

    برگشا در اختیار آن دست او

    اختیار آمد عبادت را نمک

    ورنه می‌گردد بناخواه این فلک

    گردش او را نه اجر و نه عقاب

    که اختیار آمد هنر وقت حساب

    جمله عالم خود مسبح آمدند

    نیست آن تسبیح جبری مزدمند

    تیغ در دستش نه از عجزش بکن

    تا که غازی گردد او یا راه‌زن

    زانک کرمنا شد آدم ز اختیار

    نیم زنبور عسل شد نیم مار

    مومنان کان عسل زنبوروار

    کافران خود کان زهری همچو مار

    زانک مؤمن خورد بگزیده نبات

    تا چو نحلی گشت ریق او حیات

    باز کافر خورد شربت از صدید

    هم ز قوتش زهر شد در وی پدید

    اهل الهام خدا عین الحیات

    اهل تسویل هوا سم الممات

    در جهان این مدح و شاباش و زهی

    ز اختیارست و حفاظ آگهی

    جمله رندان چونک در زندان بوند

    متقی و زاهد و حق‌خوان شوند

    چونک قدرت رفت کاسد شد عمل

    هین که تا سرمایه نستاند اجل

    قدرتت سرمایهٔ سودست هین

    وقت قدرت را نگه دار و ببین

    آدمی بر خنگ کرمنا سوار

    در کف درکش عنان اختیار

    باز موسی داد پند او را بمهر

    که مرادت زرد خواهد کرد چهر

    ترک این سودا بگو وز حق بترس

    دیو دادستت برای مکر درس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha