کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تو چو عزم دین کنی با اجتهاد

    دیو بانگت بر زند اندر نهاد

    که مرو زان سو بیندیش ای غوی

    که اسیر رنج و درویشی شوی

    بی‌نوا گردی ز یاران وابری

    خوار گردی و پشیمانی خوری

    تو ز بیم بانگ آن دیو لعین

    وا گریزی در ضلالت از یقین

    که هلا فردا و پس فردا مراست

    راه دین پویم که مهلت پیش ماست

    مرگ بینی باز کو از چپ و راست

    می‌کشد همسایه را تا بانگ خاست

    باز عزم دین کنی از بیم جان

    مرد سازی خویشتن را یک زمان

    پس سلح بر بندی از علم و حکم

    که من از خوفی نیارم پای کم

    باز بانگی بر زند بر تو ز مکر

    که بترس و باز گرد از تیغ فقر

    باز بگریزی ز راه روشنی

    آن سلاح علم و فن را بفکنی

    سالها او را به بانگی بنده‌ای

    در چنین ظلمت نمد افکنده‌ای

    هیبت بانگ شیاطین خلق را

    بند کردست و گرفته حلق را

    تا چنان نومید شد جانشان ز نور

    که روان کافران ز اهل قبور

    این شکوه بانگ آن ملعون بود

    هیبت بانگ خدایی چون بود

    هیبت بازست بر کبک نجیب

    مر مگس را نیست زان هیبت نصیب

    زانک نبود باز صیاد مگس

    عنکبوتان می مگس گیرند و بس

    عنکبوت دیو بر چون تو ذباب

    کر و فر دارد نه بر کبک و عقاب

    بانگ دیوان گله‌بان اشقیاست

    بانگ سلطان پاسبان اولیاست

    تا نیامیزد بدین دو بانگ دور

    قطره‌ای از بحر خوش با بحر شور

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha