کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چون برون رفتند سوی آن درخت

    گفت دستش را سپس بندید سخت

    تا گناه و جرم او پیدا کنم

    تا لوای عدل بر صحرا زنم

    گفت ای سگ جد او را کشته‌ای

    تو غلامی خواجه زین رو گشته‌ای

    خواجه را کشتی و بردی مال او

    کرد یزدان آشکارا حال او

    آن زنت او را کنیزک بوده است

    با همین خواجه جفا بنموده است

    هر چه زو زایید ماده یا که نر

    ملک وارث باشد آنها سر بسر

    تو غلامی کسب و کارت ملک اوست

    شرع جستی شرع بستان رو نکوست

    خواجه را کشتی باستم زار زار

    هم برینجا خواجه گویان زینهار

    کارد از اشتاب کردی زیر خاک

    از خیالی که بدیدی سهمناک

    نک سرش با کارد در زیر زمین

    باز کاوید این زمین را همچنین

    نام این سگ هم نبشته کارد بر

    کرد با خواجه چنین مکر و ضرر

    همچنان کردند چون بشکافتند

    در زمین آن کارد و سر را یافتند

    ولوله در خلق افتاد آن زمان

    هر یکی زنار ببرید از میان

    بعد از آن گفتش بیا ای دادخواه

    داد خود بستان بدان روی سیاه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha