مولانا بلخی
مثنوی معنوی دفتر سوم
بخش ۱۱۴ - برون رفتن به سوی آن درخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون برون رفتند سوی آن درخت گفت دستش را سپس بندید سخت تا گناه و جرم او پیدا کنم تا لوای عدل بر صحرا زنم گفت ای سگ جد او را کشته ای تو غلامی خواجه زین رو گشته ای خواجه را کشتی و بردی مال او کرد یزدان آشکارا حال او آن زنت او را کنیزک بوده است با همین خواجه جفا بنموده است هر چه زو زایید ماده یا که نر ملک وارث باشد آنها سر بسر تو غلامی کسب و کارت ملک اوست شرع جستی شرع بستان رو نکوست خواجه را کشتی باستم زار زار هم برینجا خواجه گویان زینهار کارد از اشتاب کردی زیر خاک از خیالی که بدیدی سهمناک نک سرش با کارد در زیر زمین باز کاوید این زمین را همچنین نام این سگ هم نبشته کارد بر کرد با خواجه چنین مکر و ضرر همچنان کردند چون بشکافتند در زمین آن کارد و سر را یافتند ولوله در خلق افتاد آن زمان هر یکی زنار ببرید از میان بعد از آن گفتش بیا ای دادخواه داد خود بستان بدان روی سیاه مولانا بلخی