کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بامدادان آمدند آن مادران

    خفته استا همچو بیمار گران

    هم عرق کرده ز بسیاری لحاف

    سر ببسته رو کشیده در سجاف

    آه آهی می‌کند آهسته او

    جملگان گشتند هم لا حول‌گو

    خیر باشد اوستاد این درد سر

    جان تو ما را نبودست زین خبر

    گفت من هم بی‌خبر بودم ازین

    آگهم مادر غران کردند هین

    من بدم غافل بشغل قال و قیل

    بود در باطن چنین رنجی ثقیل

    چون بجد مشغول باشد آدمی

    او ز دید رنج خود باشد عمی

    از زنان مصر یوسف شد سمر

    که ز مشغولی بشد زیشان خبر

    پاره پاره کرده ساعدهای خویش

    روح واله که نه پس بیند نه پیش

    ای بسا مرد شجاع اندر حراب

    که ببرد دست یا پایش ضراب

    او همان دست آورد در گیر و دار

    بر گمان آنک هست او بر قرار

    خود ببیند دست رفته در ضرر

    خون ازو بسیار رفته بی‌خبر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha