کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آمد از میکده بیرون پسری جام بدست
    طره اش غالیه افشان و لبش باده پرست
    تاخت از پرده برون با دو سر زلف سیاه
    پرده از گونه چون ماه بر افکند و نشست
    مست و هشیار ازین جلوه بوجدند و سماع
    دل هشیار بود شیفته تر از سر مست
    گر چه آن جام که در دست بدش داد بمن
    لیک زان پس که مرا برد بکلی از دست
    آمد از عالم بالا و دل پست مرا
    برد جائی که برونست ز بالا و ز پست
    آنچنانم که نه هستم بمقام تو نه نیست
    این مقامیست که کس نیست نداند از هست
    دل من زانفس و آفاق بخود آمد و باز
    بسر کوی تو افکند و ز هر غائله رست
    مرکز دایره فیض دل مرد خداست
    که چو تیر از خم نه چنبر برخاسته جست
    عشق بحرست و سر زلف تو شست دل من
    در چنین بحر بود ماهی افتاده بشست
    همه ترسند ز طومار قضای ابدی
    من دلباخته از دفتر تقدیر الست
    کاخ کونین خرابست و خرابات صفاست
    که بطاقش نرسد از صعق صور شکست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha