کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    روزی که من بدوش فکندم ردای فقر
    پهلو زدم بملک جم از کبریای فقر
    بیگانه شو ز فر فریدون و جاه کی
    ایدل بشکر آنکه شدی آشنای فقر
    درویش دل بدولت دارا نمیدهد
    دارای دولت آنکه بدل شد گدای فقر
    سودم شود زیان و تجارات من تباه
    گر بدهم و دو کون ستانم بهای فقر
    جبریل شد مشرف صحن سرای ما
    گشتیم تا مشرف صحن سرای فقر
    دست ملک ز دامن درویش کوتهست
    آنجا که نیست جای کس آنجاست جای فقر
    ما را فنای فقر بملک بقا کشید
    ملک بقا اگر طلبی در فنای فقر
    شه گردد ار ز سلطنت فقر با خبر
    بنهد هوای سلطنت اندر هوای فقر
    گوئی که من شنیدم و بس از فضای دل
    روزی که زد منادی دولت ندای فقر
    حیران شود بصورت تصویر آفتاب
    گر ما کشیم پرده ز روی صفای فقر
    چونان صفا بحشمت سلطان قفا زنی
    ای سالک ار قدم زنی اندر قفای فقر

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha