با دو صد ناز ز من دوش براه عجبی
برده ماه عجبی دل بنگاه عجبی
طالب زلف تو دل بود شد ایدر ز نخست
بگناه عجبی رفت بچاه عجبی
من و چشم سیهش روز جهان کرد خراب
من ز آه عجبی او ز نگاه عجبی
تا شدم خاک نشین در میخانه عشق
دستگاه عجبی دارم و جاه عجبی
سر برآورد ز خم ساغر می این عجبست
که ز چاه عجبی سر زده ماه عجبی
تکیه زد پادشه حسن تو بر بالش ناز
تکیه گاه عجبی بین تو ز شاه عجبی
خال هندوی بتی زد ره ایمان صفا
دزد راه عجبی گشت بچاه عجبی