کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دی گفت به من بگریز از ناوک خون‌ریزم
    گفتم که ز دستانت کو پای که بگریزم
    گر بازم و گر شیرم با صولت آهویت
    نه بال که برپرم نه بال که بستیزم
    با سوز غم عشقت در کوره حدادم
    با کار سر زلفت در فتنه چنگیزم
    از موی گره واکن صد سلسله شیدا کن
    تا من دل سودائی در سلسله آویزم
    بستان رخت بر من آموخت بسی دستان
    دستان زن این بستان چون مرغ سحرخیزم
    زان صاف روان پرور لبریز کن آن ساغر
    چندان که بیالائی این خرقه پرهیزم
    با باده فرو آور از توسن تن جان را
    تا تارک کیوان را ساید سم شبدیزم
    در آتشم از خویت ای یار پس از مردن
    بنشین به سر خاکم کز بوی تو برخیزم
    آن حلقه که از زلفت در گردن جان دارم
    بگشایم اگر روزی صد فتنه برانگیزم
    آمیخت غمت خونم با خاک که نگذارد
    خونی که به رخ مالم خاکی که به سر ریزم
    از درد تو مخمورم زان صاف صفا پرور
    وقتست که پیمائی جامی دو سه لبریزم
    زین شعر صفاهانی آشوب خراسانم
    هم فتنه شیرازم هم آفت تبریزم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha