کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار در چشم و من دلشده خون میگریم
    دوست در خانه من از شهر برون میگریم
    دیده ابر که میبارد و جوئی که رود
    کاش دیدی که من شیفته چون میگریم
    کشتزار فلکی سبز ز باران منست
    بی بهار تو من از ابر فزون میگریم
    همه گریند که گیرند ره هشیاری
    من سودازده از عشق جنون میگریم
    سوخت انگونه که خاکستر من داد بباد
    زاتش این فلک آینه گون میگریم
    پست کرد این تن خاکی دل افلاکی من
    مرغ بالایم از اندیشه دون میگریم
    عمرها رفته و من بی خبر از گنج حضور
    گنج ظاهر شده از شرم کنون میگریم
    دیده و دامن و اطراف من از خون شده لعل
    دیرگاهیست که بی لعل تو خون میگریم
    در ره عشق بسی مرحله طی کرده و باز
    عقباتیست که بی راهنمون میگریم
    دل من جو شد و دریا شد و آرام گرفت
    باز میجوشم و در عین سکون میگریم
    بهلالی که نمود ابروی آن ماه و نمود
    رخ و بالای مرا زرد و نگون میگریم
    تو صفا را ببرای قافله سالار ثبات
    که من از توسن ایام حرون میگریم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha