کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    عیسی عشق ندارد سر درمان کسی
    جان کسادست بسی او نخرد جان کسی
    آن سر زلف که من دیدم و آن تاب و شکن
    نبود در سر بشکستن پیمان کسی
    عشق را نفی بکار آید و در نفی ثبات
    او ندارد سر کفر کس او ایمان کسی
    نیست سلطان زمین حاکم درویش که نیست
    بنده سلطنت فقر بفرمان کسی
    همه اشکال من از وصل شد و این عجبست
    که بوصل آید و مشکل شود آسان کسی
    دی خط سبز کسی داد بمن خط امان
    برد امروز دلم زلف پریشان کسی
    که کسی میدهد از لعل لبم آب حیات
    گاه خون میخورم از حقه مرجان کسی
    لاله میباردم از غالیه و مشک ز عود
    گونه و سلسله غالیه افشان کسی
    گویدم بی سر و سامان شده ئی غیرت عشق
    کی گذارد که بماند سر و سامان کسی
    خلق در بند هوای خود و ما بنده دوست
    هر کسی آن کسی باشد و ما آن کسی
    ایدل شیفته بر گرد ز میدان فنا
    نرود تا نکشد یار بمیدان کسی
    شکند سنگ حبیب اول دندان حبیب
    که ز دشمن نخورد سنگ بدندان کسی
    میهمانخانه توحید ز بیگانه بریست
    نیست جز دوست اگر باشد مهمان کسی
    دل صفا را دهد از ما حضر غیب غذا
    میهمان دل خویشم بسر خوان کسی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha