کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دوش در فقر ما چتر و لوا بخشیدند
    افسر سلطنت ملک بقا بخشیدند
    مالک ملک بقا گشتم و سلطان غنا
    این تسلط بمن از فقر و فنا بخشیدند
    بنده پیر مغانم که گدایان درش
    سلطنت را بمن بی سر و پا بخشیدند
    درد بود این دل دیوانه سودا زده را
    آشنایان ره عشق دوا بخشیدند
    بودم آواره گم کرده ره سوخته ئی
    همت و پای و ره و راهنما بخشیدند
    ملک کونین گرفتند و فقیرم کردند
    علم الله که در فقر غنا بخشیدند
    جان جسمانی بیدانش و بی دید مرا
    زنده کردند و بتن روح لقا بخشیدند
    از خود و دیده و دل پاک ربودند و سپس
    بر دل و دیده من نور خدا بخشیدند
    شمس ذات و قمر و انجم اسما و صفات
    تو چه دانی که باین ذره چها بخشیدند
    فقر کامل شد و سلطان غنا کرد ظهور
    خود کلید در این گنج بما بخشیدند
    بگرفتند سر و سینه پر باد و هوا
    دل بی کینه بی کبر و ریا بخشیدند
    بود من بود خطائی که ز حد بود برون
    شاه بودند و بمن بنده خطا بخشیدند
    من صفا بودم و آئینه ام آلوده زنگ
    زنگ زائینه زدودند و صفا بخشیدند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha