سر و بالائی که دارد بر سر گل مشگ ناب
آفت دلهاست و اندر دیده ام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشگینش چو مشگ تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم بصبر
خواب از آن خواهم همی تا روی او بینم بخواب
هرکه خواهد صحبت خوبان و پیوند بتان
همچو من دارد دل پر درد و جان پر عذاب
ای سرور افزای دلها چون حیات اندر وصال
وی نشاط افزای جانها چون شراب اندر شباب
تا به اندر باغ آید همچو ناف نیکوان
تا که چشم عاشقان باشد چو در نیسان سحاب
چون سحاب ماه نیسان باد چشم دشمنت
روی خصمانت چو آبی باد آخر ماه آب