از یار بریدن بسزا وار گزیدن
مستم ز بنفشه بسمن برگ گزیدن
چون سیم کشیده شده مویم بجوانی
از راز نهان کردن و اندیشه کشیدن
از بسکه سخندانم هر گونه بگویم
هستم گه و بیگاه بانگشت گزیدن
بسیار شدند انده و کم گشت نشاطم
ز اندیشه کم گفتن و بسیار شنیدن
اندیشه بسیار نهفتن بدل اندر
چون کوه کشیدن بود این صبر کشیدن
اندیشه بپوشیدن و بد مهر نمودن
تیمار خریدن بود و پرده دریدن