کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بر سبزه همی آب روان آب دواند
    وز شاخ همی باد خزان برگ فشاند
    این هیچ کس از آئینه چین نشناسد
    وان هیچ کس از زر ورق باز نداند
    همچون تن دل رفته ز تیمار جدائی
    باد سحری شاخ سمنرا بنواند
    از بسکه ببارد شب و روز ابر خزانی
    از کوه سوی دشت همی سیل براند
    گه شد که بماند بکف میر و لیکن
    گر گوهر بارد بکف میر بماند
    شاه ملکان لشگری آن شاه دلیران
    کو ملک جهان همچو سکندر بستاند
    چندانش بقا باد بشادی و بشاهی
    گز مهر تو مهره خوی و خون بچکاند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha