آنچه ایزد خواست کرد و آنچه مردم خواست داد
شاه را بالنده کرد و تن درستش کرد شاد
شاه را تابنده کرد آن تندرستی در بزه
شد تنش پالوده چون از باده آسوده لاد
هست پنجاه و سه سالش داد پنجاه و سه تب
همچنین آمد ز عدل و همچنین آمد ز داد
تا ز هر تب گشت ازو پالوده یکساله بزه
اینچنین فر ایزد از پیغمبران کس را نداد
شاه باشد بی گمان صد سال دیگر شادمان
تندرست و جان جوان کز مادر او امروز زاد
باد سرد و نار گرم او را نیازارد به تیر
تا بود بر چرخ نار و تا بود بر دشت باد
دوست دارد ایزدش بر عذر آن دادش چو درد
باز دادش تندرستی و وری و بر نهاد
ایزدی هست ابتدای دولت تو کش بود
اینچنین باشد کسی کش بسته در خواهد گشاد
عمرش افزون باد بادش ملکت او بیشتر
دولتش پاینده باد آرامش افزاینده باد
عمر و ملک دولتش یزدان ز سر خواهد گرفت
شادمان خواهد که باشد ناورد از درد یاد
بهتر است از نوح و جم و کیقباد اندر هنر
عمر نوحش باد و جان جم و ملک کیقباد