کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آب چون پیگار کرد و شد نجس

    تا چنان شد که آب را رد کرد حس

    حق ببردش باز در بحر صواب

    تا به شستش از کرم آن آب آب

    سال دیگر آمد او دامن‌کشان

    هی کجا بودی به دریای خوشان

    من نجس زینجا شدم پاک آمدم

    بستدم خلعت سوی خاک آمدم

    هین بیایید ای پلیدان سوی من

    که گرفت از خوی یزدان خوی من

    در پذیرم جملهٔ زشتیت را

    چون ملک پاکی دهم عفریت را

    چون شوم آلوده باز آنجا روم

    سوی اصل اصل پاکیها رو

    دلق چرکین بر کنم آنجا ز سر

    خلعت پاکم دهد بار دگر

    کار او اینست و کار من همین

    عالم‌آرایست رب العالمین

    گر نبودی این پلیدیهای ما

    کی بدی این بارنامه آب را

    کیسه‌های زر بدزدید از کسی

    می‌رود هر سو که هین کو مفلسی

    یا بریزد بر گیاه رسته‌ای

    یا بشوید روی رو ناشسته‌ای

    یا بگیرد بر سر او حمال‌وار

    کشتی بی‌دست و پا را در بحار

    صد هزاران دارو اندر وی نهان

    زانک هر دارو بروید زو چنان

    جان هر دری دل هر دانه‌ای

    می‌رود در جو چو داروخانه‌ای

    زو یتیمان زمین را پرورش

    بستگان خشک را از وی روش

    چون نماند مایه‌اش تیره شود

    هم‌چو ما اندر زمین خیره شود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha