کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    قوم یونس را چو پیدا شد بلا

    ابر پر آتش جدا شد از سما

    برق می‌انداخت می‌سوزید سنگ

    ابر می‌غرید رخ می‌ریخت رنگ

    جملگان بر بامها بودند شب

    که پدید آمد ز بالا آن کرب

    جملگان از بامها زیر آمدند

    سر برهنه جانب صحرا شدند

    مادران بچگان برون انداختند

    تا همه ناله و نفیر افراختند

    از نماز شام تا وقت سحر

    خاک می‌کردند بر سر آن نفر

    جملگی آوازها بگرفته شد

    رحم آمد بر سر آن قوم لد

    بعد نومیدی و آه ناشکفت

    اندک‌اندک ابر وا گشتن گرفت

    قصهٔ یونس درازست و عریض

    وقت خاکست و حدیث مستفیض

    چون تضرع را بر حق قدرهاست

    وآن بها که آنجاست زاری را کجاست

    هین امید اکنون میان را چست بند

    خیز ای گرینده و دایم بخند

    که برابر می‌نهد شاه مجید

    اشک را در فضل با خون شهید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha