کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یک جزیرهٔ سبز هست اندر جهان

    اندرو گاویست تنها خوش‌دهان

    جمله صحرا را چرد او تا به شب

    تا شود زفت و عظیم و منتجب

    شب ز اندیشه که فردا چه خورم

    گردد او چون تار مو لاغر ز غم

    چون برآید صبح گردد سبز دشت

    تا میان رسته قصیل سبز و کشت

    اندر افتد گاو با جوع البقر

    تا به شب آن را چرد او سر به سر

    باز زفت و فربه و لمتر شود

    آن تنش از پیه و قوت پر شود

    باز شب اندر تب افتد از فزع

    تا شود لاغر ز خوف منتجع

    که چه خواهم خورد فردا وقت خور

    سالها اینست کار آن بقر

    هیچ نندیشد که چندین سال من

    می‌خورم زین سبزه‌زار و زین چمن

    هیچ روزی کم نیامد روزیم

    چیست این ترس و غم و دلسوزیم

    باز چون شب می‌شود آن گاو زفت

    می‌شود لاغر که آوه رزق رفت

    نفس آن گاوست و آن دشت این جهان

    کو همی لاغر شود از خوف نان

    که چه خواهم خورد مستقبل عجب

    لوت فردا از کجا سازم طلب

    سالها خوردی و کم نامد ز خور

    ترک مستقبل کن و ماضی نگر

    لوت و پوت خورده را هم یاد آر

    منگر اندر غابر و کم باش زار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha