کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مصطفی را هجر چون بفراختی

    خویش را از کوه می‌انداختی

    تا بگفتی جبرئیلش هین مکن

    که ترا بس دولتست از امر کن

    مصطفی ساکن شدی ز انداختن

    باز هجران آوریدی تاختن

    باز خود را سرنگون از کوه او

    می‌فکندی از غم و اندوه او

    باز خود پیدا شدی آن جبرئیل

    که مکن این ای تو شاه بی‌بدیل

    هم‌چنین می‌بود تا کشف حجاب

    تا بیابید آن گهر را او ز جیب

    بهر هر محنت چو خود را می‌کشند

    اصل محنتهاست این چونش کشند

    از فدایی مردمان را حیرتیست

    هر یکی از ما فدای سیرتیست

    ای خنک آنک فدا کردست تن

    بهر آن کارزد فدای آن شدن

    هر یکی چونک فدایی فنیست

    کاندر آن ره صرف عمر و کشتنیست

    کشتنی اندر غروبی یا شروق

    که نه شایق ماند آنگه نه مشوق

    باری این مقبل فدای این فنست

    کاندرو صد زندگی در کشتنست

    عاشق و معشوق و عشقش بر دوام

    در دو عالم بهرمند و نیک‌نام

    یا کرامی ارحموا اهل الهوی

    شانهم ورد التوی بعد التوی

    عفو کن ای میر بر سختی او

    در نگر در درد و بدبختی او

    تا ز جرمت هم خدا عفوی کند

    زلتت را مغفرت در آکند

    تو ز غفلت بس سبو بشکسته‌ای

    در امید عفو دل در بسته‌ای

    عفو کن تا عفو یابی در جزا

    می‌شکافد مو قدر اندر سزا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha