کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آدم حسن و ملک ساجد شده

    هم‌چو آدم باز معزول آمده

    گفت آوه بعد هستی نیستی

    گفت جرمت این که افزون زیستی

    جبرئیلش می‌کشاند مو کشان

    که برو زین خلد و از جوق خوشان

    گفت بعد از عز این اذلال چیست

    گفت آن دادست و اینت داوریست

    جبرئیلا سجده می‌کردی به جان

    چون کنون می‌رانیم تو از جنان

    حله می‌پرد ز من در امتحان

    هم‌چو برگ از نخ در فصل خزان

    آن رخی که تاب او بد ماه‌وار

    شد به پیری هم‌چو پشت سوسمار

    وان سر و فرق گش شعشع شده

    وقت پیری ناخوش و اصلع شده

    وان قد صف در نازان چون سنان

    گشته در پیری دو تا هم‌چون کمان

    رنگ لاله گشته رنگ زعفران

    زور شیرش گشته چون زهرهٔ زنان

    آنک مردی در بغل کردی به فن

    می‌بگیرندش بغل وقت شدن

    این خود آثار غم و پژمردگیست

    هر یکی زینها رسول مردگیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha