کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هرکه خو با دلبر ترسا گرفت
    در خرابات مغان مأوا گرفت
    هرکه چون مجنون به لیلی داد دل
    پوست پوشید و ره صحرا گرفت
    ناوک مژگان آن ابرو کمان
    چون روان در عضو عضوم جا گرفت
    ذزِه را خورشید رخشان در کنار
    گر گرفت از همّت والا گرفت
    این تن خاکی به خاک افکن که دزد
    راه کی بر مَرد بی کالا گرفت
    کار سهل عاشقان جان بازیست
    کار عشق از این جهت بالا گرفت
    خرّم آن مولا که مولایی خویش
    ترک کرد و خدمت مولا گرفت
    گل ز گلشن رفت و بلبل از چمن
    رخت بست و عزلت عنقا گرفت
    چشم خون پالای اهل دل غبار
    گوهری داد از کف و دریا گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha