غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۵: هرکه خو با دلبر ترسا گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هرکه خو با دلبر ترسا گرفت در خرابات مغان مأوا گرفت هرکه چون مجنون به لیلی داد دل پوست پوشید و ره صحرا گرفت ناوک مژگان آن ابرو کمان چون روان در عضو عضوم جا گرفت ذزِه را خورشید رخشان در کنار گر گرفت از همّت والا گرفت این تن خاکی به خاک افکن که دزد راه کی بر مَرد بی کالا گرفت کار سهل عاشقان جان بازیست کار عشق از این جهت بالا گرفت خرّم آن مولا که مولایی خویش ترک کرد و خدمت مولا گرفت گل ز گلشن رفت و بلبل از چمن رخت بست و عزلت عنقا گرفت چشم خون پالای اهل دل غبار گوهری داد از کف و دریا گرفت غبار همدانی