کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    زان خاک که با خون دل آمیخته دارم
    کوهی به سر از دست غمت بیخته دارم
    ساقی به خُمَم باده بپیمای که دیر است
    خُمها زمی غم به قدح ریخته دارم
    در پا مفکن خسته دلی را که همه عمر
    از سلسلۀ زلف تو آویخته دارم
    زنجیری زلف توام اکنون که ز اغیار
    زنجیر علایق همه بگسیخته دارم
    زان پیش که مردم ز لحد سر بدر آرند
    من محشری از شور تو انگیخته دارم
    دور از تو پی ریختن خون دل خویش
    از آه دوصد خنجر آمیخته دارم
    بی مهر رخت شب همه شب اشک روانرا
    با خون جگر تا سحر آمیخته دارم
    یا رب زکه پرسم که سراغی به من آرد
    از آن دل دیوانه که بگریخته دارم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

 
 
Captcha