غبار همدانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۹: زان خاک که با خون دل آمیخته دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان خاک که با خون دل آمیخته دارم کوهی به سر از دست غمت بیخته دارم ساقی به خُمَم باده بپیمای که دیر است خُمها زمی غم به قدح ریخته دارم در پا مفکن خسته دلی را که همه عمر از سلسلۀ زلف تو آویخته دارم زنجیری زلف توام اکنون که ز اغیار زنجیر علایق همه بگسیخته دارم زان پیش که مردم ز لحد سر بدر آرند من محشری از شور تو انگیخته دارم دور از تو پی ریختن خون دل خویش از آه دوصد خنجر آمیخته دارم بی مهر رخت شب همه شب اشک روانرا با خون جگر تا سحر آمیخته دارم یا رب زکه پرسم که سراغی به من آرد از آن دل دیوانه که بگریخته دارم غبار همدانی