کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگار من تو چون در قصد آزار دل زاری
    ز دست خود بیازارش ز اغیارش چو آزاری
    نباشد در جهان یکسر غمی گویا ازین بدتر
    بیازاری شناسا را بُتا از دست اغیاری
    به هر کس وانمایم دل که دل را واخرد از غم
    بیفزاید به بار دل غم چندی چو سرباری
    نگردی تا چو من شیدا به روی لعبت زیبا
    کجا آگه شوی جانا ز آسیب گرفتاری
    بامیدی که برداری شبی پای عیادت را
    نمیخواهم که بردارم سر از بالین بیماری
    به محراب ار گَهِ طاعت ببینم طاق ابرویت
    ز قبله رو بگردانم ثنای تو کنم جاری
    مرا در روز و شب باشد دو چشم خونفشان بر در
    بامید وصال تو عزیز دل چه بیم آری
    دلا از باغ غم بردن چو نبود چاره در عالم
    صلاحت پس دراین باشد که بار عشق برداری
    غبارا رونق از شهد و شکر بردی ز گفتارت
    ز چشم بد نیابی بد که طبعی نیشکر داری

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha