کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سحر باد صبا از ساحت کوی تو می آمد
    که با وی بر مشام جان من بوی تو می آمد
    روان شد جوی خون تازه از زخم درون من
    همانا بوی مشک از ناف آهوی تو می آمد
    چو خُمِّ باده می جوشید مغزم دوش از مستی
    به یاد من نگاه چشم جادوی تو می آمد
    دلم در خون همی غلطید چون بسمل که از هر سو
    بر او زخمی ز یاد تیغ ابروی تو می آمد
    به قصد کعبه مُحرِم شد دلم دوش از سر مستی
    چو از دنبال او رفتم بمشکوی تو می آمد
    ز کوی می فروشان های هو برخاست دانستم
    که بر گوش دل مستان هیاهوی تو می آمد
    دل دیوانه از هامون به سوی شهر شد مایل
    بیادش گوئیا زنجیر گیسوی تو می آمد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha