سخن را بنام خدای جهان
بیاراید از آشکار و نهان
که بی نام او هیچ کاری تمام
نگردد کسی را ، نگیرد نظام
خداوند دانای پرودگار
توانا و دارنده وکردگار
خداوند هفت آسمان و زمین
برازنده عرش و چرخ برین
خداوند عقل و خداوند جان
فروزنده گونه گون اختران
ز ماه و ز مهر و ز ناهید و تیر
ز هرمزد و بهرام و کیوان پیر
خداوند بخشایش و دادگر
ز بخشایش آرد بما بر اثر
ازان دادمان عقل و هوش و خرد
که تا باز دانیم از آن نیک و بد
مرا آن را که باشد خرد رهنمای
نکو باشدش کار هردو سرای
بدان تو حقیقت که ایزد یکیست
مر او را همانند و انباز نیست
چو خواهی که باشی بدین درست
بهستی دادار بگرو نخست
ز بنده نخواهد بجز راستی
پسندش بیاید گژ و کاستی
چو بپذیری ازمن همی پند را
بدین گونه دانی خداوند را