چو این پند زرتشت را باز گفت
همانگه سفندارمذ پیش رفت
چو نیکو نگه کرد زرتشت را
بسی آفرین کرد هم پشت را
بدو گفت کای مرد پاکیزه تن
سخنها بباید شنیدن زمن
چنین است فرمان داد آفرین
که پاکیزه دارند روی زمین
ز خون و پلیدی و از مردگان
نباید که آلوده باشد جهان
بجای که نبود برو کشت و زار
نه آب روان را برو برگذار
نسا و پلیدی بدانجا برند
که مردم بر آن راه بر نگذرند
چو آباد باشد به کشت و بکار
بمردم رسد سود ازو بیشمار
بگیتی بود آنکسی بهترین
که کوشد به آباد کردن زمین
چو بشنودی این پند را کار بند
که پندیست شایسته و سودمند