ز باطل چه خیزد بود پشت حق
همیشه برد صاحب حق سبق
چو از فیلسوفان نماند ایچ کس
که یارد زدن پیش او در نفس
ز بالای هر کس بنزدیک شاه
زراتشت بنشست با قدر و جاه
بگشتاسب گفت ای جهان کد خدای
رسولم بنزدیک تو از خدای
خدایی که هفت آسمان و زمین
بفرمان او شد سراسر معین
پدید آوریدست استارگان
بدینگونه از پیش نظارگان
خدای که جان داد و روزی دهد
ابی آنکه بر بنده منت نهد
خدایی که بر ملک و تخت و کلاه
ترا داد بی درد سر دستگاه
ترا از عدم در وجود آورید
بفرمان او کارت اینجا رسید
که بر بندگان جمله فرمان دهی
شده شهریاران به پیشت رهی