به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چشمم از گریه دوش ناسودست
تا سحر گه سرشک پالودست
گر نخفتست چشم من شاید
چشم او باری از چه نغنودست
روزها شد که آن نگارین روی
بمن آن روی خوب ننمودست
بی سبب رخ ز من نهان دارد
می ندانم که این که فرمودست
گفتم از چشم بد نگه دارش
مگر آن چشم چشم من بودست
سرکشی بود عادتش همه عمر
خشم و دشنام نو در افزودست
راضیم گر چه پای بازگرفت
باری از درد سر بر آسودست
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.