کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکروز اگر زانکه ترا با تو گذارند

    بس قصه بیداد تو کز خون بنگارند

    بس بی گنهان کز تو سحرگاه بنالند

    بس بیوه زنان کز تو شبانگاه بزارند

    بس خاک که از دست تو ریزند بسربر

    بس آب که از جور تو از دیده ببارند

    غافل مشو ای خفته که از ظلم تو هر شب

    در حضرت ایزد ز تو در سجده هزارند

    گیرم ز کسی شرم نداری و نترسی

    تا پیش تو عیب تو همی گفت نیارند

    باری زخدا هم بنترسی تو که در حشر

    این کرده و این دیده همی بر تو شمارند

    بس شرم و خجالت که ترا خواهد بودن

    گر آینه فعل تو در روی تو دارند

    این ناز و تنعم که تو در پیش گرفتی

    شک نیست که خوش میگذرد گر بگذارند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha