کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یکروز بکوی ما آخر گذرت افتد

    برحال من مسکین روزی نظرت افتد

    گر هیچ مرا بینی بس گوهر ناسفته

    کز نرگس بیمارت بر گلشکرت افتد

    گویند برو بنشین در سایه زلف او

    باشد که ازو کاری در یکدگرت افتد

    در سایه تو جایم چون باشد تا هر روز

    خورشید دوبار آید برخاک درت افتد

    گفتم که بجان بوسی در خشم شدی با من

    ایدوست ندانستم گفتم مگرت افتد

    هر چند ترا عادت خونریختنست ایجان

    با ما زسر عادت برخیز اگرت افتد

    یارب که چو من بادی تو برد گری عاشق

    تا سنگدلی چون خودجائی بسرت افتد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha