به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
یارم چو سخن گوید از لب شکر افشاند
چشمم ز فراق او هر شب گهرافشاند
گرباد نهد روزی در کوی توپا ایجان
بس خاک که از دستت بر فرق سرافشاند
عاشق چو ترا بیند در کیسه نبیند زر
دامن ز وجود خود یکباره برافشاند
بس خون که دل از دیده بر چهره فشاند از تو
ور با تو بود کارش زین بیشتر افشاند
ایکاش دل ما را صد جان عزیزستی
تا هر نفسی بر تو جانی دگر افشاند
باتو سرو زر بازم کانکس که ترا خواهد
چون شمع سراندازد چون برق زرافشاند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.