به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جمال الدین اصفهانی

جمال الدین اصفهانیغزل هاشمارهٔ ۳۰: بی مه روی تو چشمم همچو ابربهمنست

1830عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

بی مه روی تو چشمم همچو ابربهمنست

بی شب زلف تو رازم همچو روز روشنست

نرگست از غالیه صدتیر دارد در کمان

لاجرم گلبرگ تو در زیر مشگین جوشنست

زلف را گو پای بازی بر گل و سوسن مکن

کت ازین بازیچه خون صدچو من در گردنست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹: وای ایدوستکه بیوصل تو عیشم خوش نیس ...2شمارهٔ ۳۰: بی مه روی تو چشمم همچو ابربهمنست 3شمارهٔ ۳۱: چشمم از گریه دوش ناسودست 4شمارهٔ ۳۲: رخ خوب تو چشم عقل دردوخت 5شمارهٔ ۳۳: دگرباره با مات بیگانگیست 6شمارهٔ ۳۴: یکروز اگر زانکه ترا با تو گذارند 7شمارهٔ ۳۵: بی توام کار بر نمیآید 8شمارهٔ ۳۶: ترا تا زین جفا دل برنگردد 9شمارهٔ ۳۷: برم امشب که آن سروسهی بود 10شمارهٔ ۳۸: چرخ از من قرار من بستد 11شمارهٔ ۳۹: دلم از دیده برون میآید 12شمارهٔ ۴۰: یار گرد وفا نمیگردد 13شمارهٔ ۴۱: ترسم که وعده های تو عمرم سرآورد 14شمارهٔ ۴۲: چون بهشتست جهان می باید 15شمارهٔ ۴۳: یکروز بکوی ما آخر گذرت افتد 16شمارهٔ ۴۴: دلم زدرد تو خون شدترا چه غم دارد 17شمارهٔ ۴۵: مرا از چون تو یاری میگزیرد 18شمارهٔ ۴۶: هیچ کس را هوش عشق تو درسر نشود 19شمارهٔ ۴۷: عشق تو نتادست سوی جان نبرد 20شمارهٔ ۴۸: لعل تو در سخن شکر ریزد 21شمارهٔ ۴۹: هر جور که بر عاشق بی سیم توانکرد 22شمارهٔ ۵۰: آخر یکی بکوی فلانکس گذر کنید 23شمارهٔ ۵۱: بهار امسال بس خوش مینماید 24شمارهٔ ۵۲: پشتم ز غم فراق خم دارد 25شمارهٔ ۵۳: نه چون رخ رنگینت گل در چمنی باشد 26شمارهٔ ۵۴: دل جفا بیش بر نمی تابد 27شمارهٔ ۵۵: زنجیر چو آنزلف پراکنده نباشد 28شمارهٔ ۵۶: تماشا میکنم از دور هرکسی دلبری دار ...29شمارهٔ ۵۷: مرا گر چون تو جانانی بباید 30شمارهٔ ۵۸: دل من زان کسی بیغم نیابد 31شمارهٔ ۵۹: کسیکه بر همه آفاق دوستاری کرد 32شمارهٔ ۶۰: نگارم عنبر از مه مینماید 33شمارهٔ ۶۱: از آه دلم قمر بسوزد 34شمارهٔ ۶۲: روز بآخر رسید و یار نیامد 35شمارهٔ ۶۳: یاری که رخش ماه و قدش سرو روان بود 36شمارهٔ ۶۴: چه کنم دوستی یگانه نماند 37شمارهٔ ۶۵: یاری که بری چو سیم دارد 38شمارهٔ ۶۶: غمش در دل تنگ ما می نشیند 39شمارهٔ ۶۷: دل را همه آن ز دست برخیزد 40شمارهٔ ۶۸: جورها کان شوخ دلبر میکند 41شمارهٔ ۶۹: باز غم تاختن چنان آورد 42شمارهٔ ۷۰: وه که دگرباره عشق دست برآورد 43شمارهٔ ۷۱: آه که امید من بیار نه این بود 44شمارهٔ ۷۲: خه بنام ایزد آنعارض نیکو نگرید 45شمارهٔ ۷۳: هر که زان لعل شکر میخواهد 46شمارهٔ ۷۴: بوئی از بوستان همی آید 47شمارهٔ ۷۵: هر که او عشق ترا نشناسد 48شمارهٔ ۷۶: بی تو عیشم سخت ناخوش میرود 49شمارهٔ ۷۷: تو گر سرد چندین بگوئی نشاید 50شمارهٔ ۷۸: تا خط تو رخت بیرون میکشد 51شمارهٔ ۷۹: دلبرم تا ز من نهان باشد 52شمارهٔ ۸۰: جز غم او مرا که شاد کند 53شمارهٔ ۸۱: زلف چون از روی یکسو افکند 54شمارهٔ ۸۲: دل چو دم از دلربائی میزند 55شمارهٔ ۸۳: عشقت آتش در آب داند زد 56شمارهٔ ۸۴: غمت جز در دل یکتا نگنجد 57شمارهٔ ۸۵: کارم نه بر مراد دل ریش میرود 58شمارهٔ ۸۶: جور و جفای تو نیک و بد بسر آید 59شمارهٔ ۸۷: چون رخت مملکت جم نبود 60شمارهٔ ۸۸: ابر نوروز زغم روی جهان میشوید 61شمارهٔ ۸۹: مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی با ...62شمارهٔ ۹۰: دلبرم بر من تحکم میکند 63شمارهٔ ۹۱: رو که ز عشق تو جز عنا نفزاید 64شمارهٔ ۹۲: این مرا در جهان نه بس باشد 65شمارهٔ ۹۳: هر کس که بعشق تو کمر بندد 66شمارهٔ ۹۴: هر که جان پیش تو فدی نکند 67شمارهٔ ۹۵: رفت آن کز لبت مرا می بود 68شمارهٔ ۹۶: زلف تو بر عارض تو پای بازی میکند 69شمارهٔ ۹۷: باز دل در غم جان می پیچد 70شمارهٔ ۹۸: هجران تو ای پسر نگوید 71شمارهٔ ۹۹: دورگشت از من آنکه جانم بود 72شمارهٔ ۱۰۰: بی تو کارم همی بسر نشود 73شمارهٔ ۱۰۱: جان من گوئی زتن می بگسلد 74شمارهٔ ۱۰۲: رخ تو طعنه بر ماه فلک زد 75شمارهٔ ۱۰۳: یارم چو سخن گوید از لب شکر افشاند 76شمارهٔ ۱۰۴: یارب ار تو خوش درآئی چون بود 77شمارهٔ ۱۰۵: چگونه عاشقی را جان بماند 78شمارهٔ ۱۰۶: خنک آنکه معشوقه چون تو دارد 79شمارهٔ ۱۰۷: باز عشقم کار بلبل میکند 80شمارهٔ ۱۰۸: مر دلیست نه در خورد من که بستاند؟81شمارهٔ ۱۰۹: دست من تا چو دهانت باشد 82شمارهٔ ۱۱۰: امشب من و غمگسار تا روز 83شمارهٔ ۱۱۱: ای ترک بیا و چنگ بنواز 84شمارهٔ ۱۱۲: ایدوست خط مشگین بر روی آب منویس 85شمارهٔ ۱۱۳: وصل تو نمی یابم چندانکه همیجویم 86شمارهٔ ۱۱۴: در رخ یار خویشتن خندم 87شمارهٔ ۱۱۵: گفتم از دست عشق جان بردم 88شمارهٔ ۱۱۶: بامن ایدوست ستمگر چو جهانی چکنم 89شمارهٔ ۱۱۷: این خبر داری که من آن نیستم 90شمارهٔ ۱۱۸: طره بخت را بشانه زنم 91شمارهٔ ۱۱۹: آه این منم که بسته عشقی چنین شدم 92شمارهٔ ۱۲۰: من ز جهان دوست ترا داشتم 93شمارهٔ ۱۲۱: بی عارض گلرنگ تو ما خسته خاریم 94شمارهٔ ۱۲۲: برداشتیم دل ز امیدی که داشتیم 95شمارهٔ ۱۲۳: بی تو چونان زغم هجر تو می بگدازم 96شمارهٔ ۱۲۴: آن چیست که من از تو و عشق تو ندید ...97شمارهٔ ۱۲۵: دست در دامن فلان زده ایم 98شمارهٔ ۱۲۶: خشمت آمد که من ترا گفتم 99شمارهٔ ۱۲۷: خود بخود خواستم اینعشق علی الله چ ...100شمارهٔ ۱۲۸: یا ز چشمت جفا بیاموزم 101شمارهٔ ۱۲۹: از روی چو خورشیدت هرگه که براندیش ...102شمارهٔ ۱۳۰: هر جور که من ز یار می بینم 103شمارهٔ ۱۳۱: روز و شب در هجر او غم میخورم 104شمارهٔ ۱۳۲: از تو بکبوسه همی درخواهم 105شمارهٔ ۱۳۳: تاکی این فریاد از دست دلم 106شمارهٔ ۱۳۴: ساعتی از عشق تو بی غم نیم 107شمارهٔ ۱۳۵: وای من از دست دل کو نیست در فرمان ...108شمارهٔ ۱۳۶: لحظه آن سنبل از گل وا فکن 109شمارهٔ ۱۳۷: خون شد زفرقت تو دل مهربان من 110شمارهٔ ۱۳۸: برو ای یار دلارام برو 111شمارهٔ ۱۳۹: سخن بی غرض از من بشنو 112شمارهٔ ۱۴۰: ای زگرد ماه مشگ آویخته 113شمارهٔ ۱۴۱: دلم بستان و آنگه عشوه میده 114شمارهٔ ۱۴۲: رخ برون از پس نقاب مده 115شمارهٔ ۱۴۳: عشق تو و محنتی ز سر تازه 116شمارهٔ ۱۴۴: چشم من چون بخت تو ناخفته به 117شمارهٔ ۱۴۵: بامدادان بگاه خواب زده 118شمارهٔ ۱۴۶: زهی روی تو خار گل نهاده 119شمارهٔ ۱۴۷: اگر رخت از جهان بیرون نهی به 120شمارهٔ ۱۴۸: زهی زلف تو خم درخم گرفته 121شمارهٔ ۱۴۹: چه باشد اگر با همه دوستگاری 122شمارهٔ ۱۵۰: توبه که بعد ازین نبرم نام عاشقی 123شمارهٔ ۱۵۱: تو چه ترکی تو چه ترکی که برخ فرهم ...124شمارهٔ ۱۵۲: گر چو تو ترک در ختن بودی 125شمارهٔ ۱۵۳: سر ما نیستت فسانه مگوی 126شمارهٔ ۱۵۴: حسنی چو دعا بسر فرازی 127شمارهٔ ۱۵۵: دلبرا چشم من از اشک چو دریاچه کنی 128شمارهٔ ۱۵۶: این چه رویست بدین زیبائی 129شمارهٔ ۱۵۷: عشق بر من بزیان آوردی 130شمارهٔ ۱۵۸: دست من اگر همچو دلم تنگ نبودی 131شمارهٔ ۱۵۹: ای که در عشق صبر فرمائی 132شمارهٔ ۱۶۰: خیزکاندر دلبری بر عهد و پیمان نیس ...133شمارهٔ ۱۶۱: دیدی که عاقبت سر آن هم نداشتی 134شمارهٔ ۱۶۲: دوش در گلستان سحرگاهی 135شمارهٔ ۱۶۳: دلبر اینک رفت ایدل خون گری 136شمارهٔ ۱۶۴: آخر چه کرده ام که شکایت همیکنی 137شمارهٔ ۱۶۵: زهی بیوفا خود نگوئی کجائی 138شمارهٔ ۱۶۶: سخت آشفته جمال خودی 139شمارهٔ ۱۶۷: مرحبا شادا زهی ای مه درآی 140شمارهٔ ۱۶۸: اگر درد دلم را چاره بودی 141شمارهٔ ۱۶۹: بیگانه وار یار ز من بگذرد همی 142شمارهٔ ۱۷۰: تو ازین سنگدلی کم نکنی 143شمارهٔ ۱۷۱: گرخوی بتم نیگ ببودی سره بودی 144شمارهٔ ۱۷۲: سر آن داری با ما که بصحرا آیی 145شمارهٔ ۱۷۳: آه ار ترا ز درد دل من خبر شدی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ