به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

جمال الدین اصفهانی

جمال الدین اصفهانیغزل هاشمارهٔ ۲۶: چه عجب گر دلت زمن بگرفت

1780عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

چه عجب گر دلت زمن بگرفت

که مرا دل زخویشتن بگرفت

شدم از ضعف آنچنان که مرا

باد بربود و پیرهن بگرفت

سخنی با تو خواستم گفتن

گریه خود راه بر سخن بگرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۵: امروز چه بودش که ز من روی نهان داش ...2شمارهٔ ۲۶: چه عجب گر دلت زمن بگرفت 3شمارهٔ ۲۷: دل وصالت بشکیبائی یافت 4شمارهٔ ۲۸: عشقت ایدوست مرا همنفسست 5شمارهٔ ۲۹: وای ایدوستکه بیوصل تو عیشم خوش نیس ...6شمارهٔ ۳۰: بی مه روی تو چشمم همچو ابربهمنست 7شمارهٔ ۳۱: چشمم از گریه دوش ناسودست 8شمارهٔ ۳۲: رخ خوب تو چشم عقل دردوخت 9شمارهٔ ۳۳: دگرباره با مات بیگانگیست 10شمارهٔ ۳۴: یکروز اگر زانکه ترا با تو گذارند 11شمارهٔ ۳۵: بی توام کار بر نمیآید 12شمارهٔ ۳۶: ترا تا زین جفا دل برنگردد 13شمارهٔ ۳۷: برم امشب که آن سروسهی بود 14شمارهٔ ۳۸: چرخ از من قرار من بستد 15شمارهٔ ۳۹: دلم از دیده برون میآید 16شمارهٔ ۴۰: یار گرد وفا نمیگردد 17شمارهٔ ۴۱: ترسم که وعده های تو عمرم سرآورد 18شمارهٔ ۴۲: چون بهشتست جهان می باید 19شمارهٔ ۴۳: یکروز بکوی ما آخر گذرت افتد 20شمارهٔ ۴۴: دلم زدرد تو خون شدترا چه غم دارد 21شمارهٔ ۴۵: مرا از چون تو یاری میگزیرد 22شمارهٔ ۴۶: هیچ کس را هوش عشق تو درسر نشود 23شمارهٔ ۴۷: عشق تو نتادست سوی جان نبرد 24شمارهٔ ۴۸: لعل تو در سخن شکر ریزد 25شمارهٔ ۴۹: هر جور که بر عاشق بی سیم توانکرد 26شمارهٔ ۵۰: آخر یکی بکوی فلانکس گذر کنید 27شمارهٔ ۵۱: بهار امسال بس خوش مینماید 28شمارهٔ ۵۲: پشتم ز غم فراق خم دارد 29شمارهٔ ۵۳: نه چون رخ رنگینت گل در چمنی باشد 30شمارهٔ ۵۴: دل جفا بیش بر نمی تابد 31شمارهٔ ۵۵: زنجیر چو آنزلف پراکنده نباشد 32شمارهٔ ۵۶: تماشا میکنم از دور هرکسی دلبری دار ...33شمارهٔ ۵۷: مرا گر چون تو جانانی بباید 34شمارهٔ ۵۸: دل من زان کسی بیغم نیابد 35شمارهٔ ۵۹: کسیکه بر همه آفاق دوستاری کرد 36شمارهٔ ۶۰: نگارم عنبر از مه مینماید 37شمارهٔ ۶۱: از آه دلم قمر بسوزد 38شمارهٔ ۶۲: روز بآخر رسید و یار نیامد 39شمارهٔ ۶۳: یاری که رخش ماه و قدش سرو روان بود 40شمارهٔ ۶۴: چه کنم دوستی یگانه نماند 41شمارهٔ ۶۵: یاری که بری چو سیم دارد 42شمارهٔ ۶۶: غمش در دل تنگ ما می نشیند 43شمارهٔ ۶۷: دل را همه آن ز دست برخیزد 44شمارهٔ ۶۸: جورها کان شوخ دلبر میکند 45شمارهٔ ۶۹: باز غم تاختن چنان آورد 46شمارهٔ ۷۰: وه که دگرباره عشق دست برآورد 47شمارهٔ ۷۱: آه که امید من بیار نه این بود 48شمارهٔ ۷۲: خه بنام ایزد آنعارض نیکو نگرید 49شمارهٔ ۷۳: هر که زان لعل شکر میخواهد 50شمارهٔ ۷۴: بوئی از بوستان همی آید 51شمارهٔ ۷۵: هر که او عشق ترا نشناسد 52شمارهٔ ۷۶: بی تو عیشم سخت ناخوش میرود 53شمارهٔ ۷۷: تو گر سرد چندین بگوئی نشاید 54شمارهٔ ۷۸: تا خط تو رخت بیرون میکشد 55شمارهٔ ۷۹: دلبرم تا ز من نهان باشد 56شمارهٔ ۸۰: جز غم او مرا که شاد کند 57شمارهٔ ۸۱: زلف چون از روی یکسو افکند 58شمارهٔ ۸۲: دل چو دم از دلربائی میزند 59شمارهٔ ۸۳: عشقت آتش در آب داند زد 60شمارهٔ ۸۴: غمت جز در دل یکتا نگنجد 61شمارهٔ ۸۵: کارم نه بر مراد دل ریش میرود 62شمارهٔ ۸۶: جور و جفای تو نیک و بد بسر آید 63شمارهٔ ۸۷: چون رخت مملکت جم نبود 64شمارهٔ ۸۸: ابر نوروز زغم روی جهان میشوید 65شمارهٔ ۸۹: مرا با آن لب شیرین شبی گر خلوتی با ...66شمارهٔ ۹۰: دلبرم بر من تحکم میکند 67شمارهٔ ۹۱: رو که ز عشق تو جز عنا نفزاید 68شمارهٔ ۹۲: این مرا در جهان نه بس باشد 69شمارهٔ ۹۳: هر کس که بعشق تو کمر بندد 70شمارهٔ ۹۴: هر که جان پیش تو فدی نکند 71شمارهٔ ۹۵: رفت آن کز لبت مرا می بود 72شمارهٔ ۹۶: زلف تو بر عارض تو پای بازی میکند 73شمارهٔ ۹۷: باز دل در غم جان می پیچد 74شمارهٔ ۹۸: هجران تو ای پسر نگوید 75شمارهٔ ۹۹: دورگشت از من آنکه جانم بود 76شمارهٔ ۱۰۰: بی تو کارم همی بسر نشود 77شمارهٔ ۱۰۱: جان من گوئی زتن می بگسلد 78شمارهٔ ۱۰۲: رخ تو طعنه بر ماه فلک زد 79شمارهٔ ۱۰۳: یارم چو سخن گوید از لب شکر افشاند 80شمارهٔ ۱۰۴: یارب ار تو خوش درآئی چون بود 81شمارهٔ ۱۰۵: چگونه عاشقی را جان بماند 82شمارهٔ ۱۰۶: خنک آنکه معشوقه چون تو دارد 83شمارهٔ ۱۰۷: باز عشقم کار بلبل میکند 84شمارهٔ ۱۰۸: مر دلیست نه در خورد من که بستاند؟85شمارهٔ ۱۰۹: دست من تا چو دهانت باشد 86شمارهٔ ۱۱۰: امشب من و غمگسار تا روز 87شمارهٔ ۱۱۱: ای ترک بیا و چنگ بنواز 88شمارهٔ ۱۱۲: ایدوست خط مشگین بر روی آب منویس 89شمارهٔ ۱۱۳: وصل تو نمی یابم چندانکه همیجویم 90شمارهٔ ۱۱۴: در رخ یار خویشتن خندم 91شمارهٔ ۱۱۵: گفتم از دست عشق جان بردم 92شمارهٔ ۱۱۶: بامن ایدوست ستمگر چو جهانی چکنم 93شمارهٔ ۱۱۷: این خبر داری که من آن نیستم 94شمارهٔ ۱۱۸: طره بخت را بشانه زنم 95شمارهٔ ۱۱۹: آه این منم که بسته عشقی چنین شدم 96شمارهٔ ۱۲۰: من ز جهان دوست ترا داشتم 97شمارهٔ ۱۲۱: بی عارض گلرنگ تو ما خسته خاریم 98شمارهٔ ۱۲۲: برداشتیم دل ز امیدی که داشتیم 99شمارهٔ ۱۲۳: بی تو چونان زغم هجر تو می بگدازم 100شمارهٔ ۱۲۴: آن چیست که من از تو و عشق تو ندید ...101شمارهٔ ۱۲۵: دست در دامن فلان زده ایم 102شمارهٔ ۱۲۶: خشمت آمد که من ترا گفتم 103شمارهٔ ۱۲۷: خود بخود خواستم اینعشق علی الله چ ...104شمارهٔ ۱۲۸: یا ز چشمت جفا بیاموزم 105شمارهٔ ۱۲۹: از روی چو خورشیدت هرگه که براندیش ...106شمارهٔ ۱۳۰: هر جور که من ز یار می بینم 107شمارهٔ ۱۳۱: روز و شب در هجر او غم میخورم 108شمارهٔ ۱۳۲: از تو بکبوسه همی درخواهم 109شمارهٔ ۱۳۳: تاکی این فریاد از دست دلم 110شمارهٔ ۱۳۴: ساعتی از عشق تو بی غم نیم 111شمارهٔ ۱۳۵: وای من از دست دل کو نیست در فرمان ...112شمارهٔ ۱۳۶: لحظه آن سنبل از گل وا فکن 113شمارهٔ ۱۳۷: خون شد زفرقت تو دل مهربان من 114شمارهٔ ۱۳۸: برو ای یار دلارام برو 115شمارهٔ ۱۳۹: سخن بی غرض از من بشنو 116شمارهٔ ۱۴۰: ای زگرد ماه مشگ آویخته 117شمارهٔ ۱۴۱: دلم بستان و آنگه عشوه میده 118شمارهٔ ۱۴۲: رخ برون از پس نقاب مده 119شمارهٔ ۱۴۳: عشق تو و محنتی ز سر تازه 120شمارهٔ ۱۴۴: چشم من چون بخت تو ناخفته به 121شمارهٔ ۱۴۵: بامدادان بگاه خواب زده 122شمارهٔ ۱۴۶: زهی روی تو خار گل نهاده 123شمارهٔ ۱۴۷: اگر رخت از جهان بیرون نهی به 124شمارهٔ ۱۴۸: زهی زلف تو خم درخم گرفته 125شمارهٔ ۱۴۹: چه باشد اگر با همه دوستگاری 126شمارهٔ ۱۵۰: توبه که بعد ازین نبرم نام عاشقی 127شمارهٔ ۱۵۱: تو چه ترکی تو چه ترکی که برخ فرهم ...128شمارهٔ ۱۵۲: گر چو تو ترک در ختن بودی 129شمارهٔ ۱۵۳: سر ما نیستت فسانه مگوی 130شمارهٔ ۱۵۴: حسنی چو دعا بسر فرازی 131شمارهٔ ۱۵۵: دلبرا چشم من از اشک چو دریاچه کنی 132شمارهٔ ۱۵۶: این چه رویست بدین زیبائی 133شمارهٔ ۱۵۷: عشق بر من بزیان آوردی 134شمارهٔ ۱۵۸: دست من اگر همچو دلم تنگ نبودی 135شمارهٔ ۱۵۹: ای که در عشق صبر فرمائی 136شمارهٔ ۱۶۰: خیزکاندر دلبری بر عهد و پیمان نیس ...137شمارهٔ ۱۶۱: دیدی که عاقبت سر آن هم نداشتی 138شمارهٔ ۱۶۲: دوش در گلستان سحرگاهی 139شمارهٔ ۱۶۳: دلبر اینک رفت ایدل خون گری 140شمارهٔ ۱۶۴: آخر چه کرده ام که شکایت همیکنی 141شمارهٔ ۱۶۵: زهی بیوفا خود نگوئی کجائی 142شمارهٔ ۱۶۶: سخت آشفته جمال خودی 143شمارهٔ ۱۶۷: مرحبا شادا زهی ای مه درآی 144شمارهٔ ۱۶۸: اگر درد دلم را چاره بودی 145شمارهٔ ۱۶۹: بیگانه وار یار ز من بگذرد همی 146شمارهٔ ۱۷۰: تو ازین سنگدلی کم نکنی 147شمارهٔ ۱۷۱: گرخوی بتم نیگ ببودی سره بودی 148شمارهٔ ۱۷۲: سر آن داری با ما که بصحرا آیی 149شمارهٔ ۱۷۳: آه ار ترا ز درد دل من خبر شدی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ